Wednesday, April 12, 2006

©  اونی که گفته مرد سنگ زیرین آسیاب است، فرق شاش و ویسکی رو از هم تشخیص نمیداده
وگرنه نه تنها همچین مزخرفی از دهنش در نمیومد، بلکه به خودش یه لحظه هم اجازه نمیداد تحمل و صبر و توان رو به جنس مرد مربوط کنه
شاید هم در دوره و زمونه ی اونها به دلیل نگرش های تخمی تربیتی در خانواده های ایرانی واقعا همچین مساله ای صدق میکرده (دخترا رو از بچگی چل بار می آوردن)
ولی الان کافیه یه نگاه به دور و برت بندازی
و با صدای بلند بگی:
مرد، گندم در حال آرد شدن آسیاب هم نیست

کاملا حق میدم به دخترایی که دلشون نمیخواد ازدواج کنن
اضافه شدن یه موجود ریقوی بی دست و پا به زندگی چیز لذت بخشی نیست قاعدتا
اونم موجود ریقوی بی دست و پایی که مجبوری ناز و کرشمه و نازک اندیشی هاش رو هم تحمل کنی
موجودی که اندیشه ی لطیفش باعث خواهد شد سرعت زندگیت بیاد پایین، مبادا چیزی ترک بر داره
مگه مریضی دختر جان
یا برو یه گور دیگه شوهر پیدا کن
یا آزاد از حمل یه همچین اسباب بازی پر دردسری واسه خودت بگرد و بچرخ و حالشو ببر

توصیه ی اکید من به ننه باباها هم اینه که از پایه باید طرز فکرتون رو عوض کنید
اگه دختر داری ولش کن با خیال آسوده بذار به حال خودش بزرگ شه
اما اگه پسر داری مواظبش باش یه وقت شاپره نیشش نزنه، تازه اگه شانس بیاری و آل نخوردش

پ.ن: تازه دارم قدر صبوری های تو رو میفهمم دراز عزیزم، چه چیزها که ندیدی و چه چیزها که نشنیدی و چه کابوس ها که برات تعبیر نشدن. من حتی خودم رو در حدی نمیدونم که بخوام به احترام شخصیتت کلاه از سرم بر دارم و تعظیم کنم. واقعا دختر قابل احترامی هستی، خوشحالم که از این سگدونی خلاص شدی و رفتی.