Monday, March 13, 2006

©  پیر دیوسگان گفت چنین:
اول قدم در راه پر رمز و راز دیوسگی این بود که تیره شناسی بدانی
مورچه دیوس بپرسید:
اول مغز آنها را در ماهیتابه سرخ کنیم و به خوردشان دهیم یا بهلیم تا تیره شان بر ما نمایان شود؟
پیر بفرمود:
آنکه تیره اش به یک نگاه نمایان نشود، خودی است
چشمت را سنگ سودا کن
و آنگاه هر کس را به میزان یک Glance مهلت ده
مورچه دیوس شاخکی تکان داد و گفت، تا زمانی که چشمانم سنگ سودا نشده تکلیف چیست؟
پیر انگشتش را زیر گردن کشید و فرمان قتل صادر بفرمود.

این شد که مورچه دیوس، از آن پس مورچه ی قاتل نام گرفت.
آخر او هیچ گاه نتوانست از سودای چشمان سنگی اش یقین حاصل کند.