© اگر عضو یک گروه تیاتر باشی
ملموس است برای تو بازی در نمایشی که ده روز پشت سر هم روی صحنه میرود
هر روز یک گله تماشاچی می آید و تو بازی میکنی
چیزی در این شغل هست که من زیاد دوستش دارم
آن چیز تقابل دو دنیا است، که یکیشان فرو نشسته و دیگری خروشان است
شاید برای همین است که هر از گاهی در زندگی
خودم را در موقعیت های مشابه قرار میدهم
شاید به این دلیل که لذت میبرم از بازی کردن صحنه هایی
که تنها برای دیگران تازه است :)
زندگی شلوغ و پر هیجان چیز قشنگی است
اما از آن قشنگ تر زندگی تمام شده ای است
که دوست دارد خودش را تکرار کند
من از آن دسته احمق هایی هستم که از تکرار یک زندگی تمام شده غرق لذت میشوند