Wednesday, September 28, 2005

©  رفیقای ما هم که روی تخته سیاه رو سفید کردن،
اگه جای این چند تا رفیقی هم که باقی مونده یه تخته سیاه میگرفتم و میزدم به دیوار اتاقم
احتمالا آثار همدمی بیشتری تولید میشد
حیف سیب زمینی که نامش آلوده ی شما شود.



آدم ها یا از زندگی درس میگیرند یا نمیگیرند
آنهایی که درس نمیگیرند مثل MTA های سوراخی میمانند که تنها متجاوزان را شاد میکنند
و آنها که درس میگیرند مثل MTA هایی که حتی خودشان را هم نمیتوانند شاد کنند
زندگی خام کور است و زندگی پخته پر از آموزه های Fake
MTA: Mail Transfer Agent



آدم های روی پرده ی سینما
وقتی میخواهند مهاجرت کنند
گریه میکنند
لب فشار میدهند
یا حداقل برایشان موسقی محزون پخش میکنند
کاش من هم چیزی داشتم که مهاجرتم را زیبا و محزون کند
یک چیز کوچک حتی
به اندازه ی یک گلدان روی طاقچه



گندم جان
عصاره ی خوشبو تر نمیتوانی تولید کنی؟
خدا از ریدن به توی بیچاره هم دریغ نکرده؟



تو هم که دیگر نمی آیی
هیچ وقت نمی آمدی
ولی نه انقدر که رد پا و عطر و رنگت هم از یادم برود
نه انقدر که برای رفع کسالت عصرانه، دست به دامن چیزهایی شوم که نه بوی تو را میدهند، نه تو را دیده اند، نه موقع رد شدنت بیدار بوده اند.



شخصیت آینه ی حمام درست متضاد شخصیت آینه ی دستشویی است
آینه ی دستشویی وقتی زشتم، زیبا نشانم میدهد
و آینه ی حمام وقتی زیبا میشوم، زشت نشانم میدهد
تا دیروز اینطور فکر میکردم
اما دیروز یکهو به سرم زد که شاید مال این باشد که در آینه ی دستشویی شب ها نگاه میکنم و در آینه ی حمام صبح ها.