Thursday, September 08, 2005

©  من فکر میکنم آدم زمانی که اولین دستگاه شبیه تلفن را اختراع کرد، شبش مست کرد و رقصید و در رویا فرو رفت و زندگی برایش کمی گشاد تر شد.
همه ی اینها نه به این خاطر که مشکل دور بودن آدم ها از هم را حل کرده! بلکه به این خاطر که توانسته راهی اختراع کند که در سطح دیگری از تماس و هشیاری اجتماعی با آدم های دیگر ارتباط برقرار کند.


یکی از دوستان میگفت کشف تریاک توسط آدم، داستانی شبیه این داشته:
آدم داشته در مزرعه اش به سختی کار میکرده، کار میکرده و کار میکرده
کار کار کار تا غروب، غروب پاها دراز وسط مزرعه که ناگهان چشمش می افتد به خشخاشی که زخمی شده و خونش ریخته روی پیرهنش، آدم دلش به جوش عشق می آید و شیره را با نوک زبان از پیراهن زیبا پاک میکند. و لحظاتی بعد...
و لحظاتی بعد، اولین سوپرمن کل تاریخ، احساس میکند نبضش بهتر میزند.