© حاجبان که به خواب شدند
فرصتی دست داد چون برق
که کمی پاهایت را لاک بزنی
وقتی که آنها را هوا کرده ای
ای های
از علایم این بیماری:
با همه مهربان شدن و لاس عمومی و نرم اعلام فرمودن
تار دیدن بیلبورد های اتوبان
کر شدن
زیر پتو خزیدن
و با یک عالم اسباب بازی مطیع، خدایی کردن
من نمیفهمم چطوری آدم ها پسرفت میکنند
پسرفت علمی و ورزشی را نمیگویم ها
پسرفت چیزی را میگفتم
مثلا کسی که بعد از چهل سال در میخانه بخفتگی یکهو داد بزند آها، خدا
اینجور پسرفت ها غیر قابل بخشش است
من چرا انقدر فکر میکنم زمان در زندگی کم است و بقیه فکر میکنند زیاد است؟
یکی از ماها داریم بیخودی خودمان را جر میدهیم
احتمالا من هان؟
توقعاتی که از آدم دارند با صد برابر این عمر معمولی هم رفع و رجوع نمیشود